آابوم آواره از مجید خراطها

آلبوم جدید و فوق العاده زیبا و شنیدنی مجید خراطها به نام آواره

  

دانلود در ادامه

ادامه مطلب ...

آلبوم فصل تازه از احسان خواجه امیری

 آلبوم بسیار زیبای احسان خواجه امیری به نام فصل تازه  

  

دانلود در ادامه

ادامه مطلب ...

خاله سوسکه

قصه ای که میخوام بنویسم قصه ی جن وپری نیست ! یه قصه اس از زندگی آدما مثل تموم قصه قصه ها ی دیگه :

یک بود ... منم بودم . اون که بود خاله سوسکه ی شهر قصه بود و من آقا موشه خاله سوسکه ی من توی بهت وناباوری همه (حتی خودم ) غرور شیشه ایش روشکست ...دستامو گرفت و منو ار ورطه ی تاریکی به نور عشق رسوند .

یه نور پر از محبت که اگه خاله سوسکه ی من نبود  اون نور هم نبود .

دست زمونه به ما یار نبود ...اون ما رو دوست نداشت  چون یه روز پر از اشک خاله سوسکه رو ازم گرفت ...

هر چند وقت یه بار یه سبد پر از محبتای خاله سوسکه به دستم میرسید اما زمونه اونم ازم گرفت ...

با این همه داد میزنم: سر نوشت لعنتی!بدون که یه روز زیر این سقف کبود خاله سوسکه ی گم شدمو پیدا میکنم ....دستاشو میگیرم وداد میزنم عشق چیزی نیست که تو یا هیچ کس دیگه بتونین از کسی بگیرین... 

آخه عشق یه هدیه از طرف خداس 

چه تو قصه 

چه تو واقعیت 

خداوندا

خداوندا !
ای مرهم دل دردمندان !
بگذار کسی باشم که در تنهایی هایم به تو رو کنم.
به من توانی ده تا دوستی و عاطفه را در قلبم پرورش دهم .
دستانم را به سوی آسمان دراز می کنم و عاجزانه از تو می خواهم که لبخندی را پاسخ دهی
ای فریاد رس دل حاجتمندان ... !

هیچستان

به دیدارت آمدم

پشت هیچستان

چیزها دیدم من آنجا

عشق بارانی شده بود بی امان

شاعری دیدم با سیبی از خورشید

و شعر هایی از امروز و دور دست

به همان نرمی آمدن رفتم

شب شده بود

رنگ از رخ دشت پرید

رفتم از حاشیه ی آن جاده بالا

و بدان!

آن نگاه منتظر منم

که هر دم به پرنده می اندیشم

من هم حرف ها دارم

با تو....

با تنهایی جاده ها

غربت لحظه ها

باشد که به هیچستان من بیایی

و بگویی چه سیب های قشنگی!

کاش می فهمیدی

زندگی شاهد دل باختگی های من است!

 

 و در آن اوج فرو ریختنم را دیده......

 

و نشستن به غم انگیزترین تنهایی......

 

زندگی دیده که زنجیر شدم ! به غم رفتن تو پیر شدم !

 

زندگی دیده غمم را بی تو

 

لحظه لحظه مردنم را بی تو !

 

زندگی دیده که در مرگ گل سرخ شکستم از ساق......

 

آه افسوس چه بیهوده خیالی دارم! در چه ابهام غریبی دل من درمانده !

 

و کسی نیست که درمان بکند دردم را !

 

آری!...

 

آنکه عمری نفست بند نفسهایش بود ناگهان کوزه احساس شکست

 

بند احساس برید و تو ماندی !

 

 غم غربت یکسو

 

غم تنهایی و محنت یکسو

 

و تو ای کاش که می فهمیدی........

 

که کبوتر را در شب بارانی سخت زیر چتر دل خود راه ندادی تو دگر!

 

وکبوتر افسرد و تب آلوده به تاریکی غم ها پژمرد.

 

پر پرواز شکست

 

شوق پروازش مرد

 

وعطش تاب و توانش را برد!

 

و تو ای کاش که می فهمیدی........

 

که من از زخمه تیغت به سراشیبی گور بی هیاهو رفتم!

 

ای کاش که می فهمیدی........

 

کاش می فهمیدی!